متن های عاشقانه

هر کی عاشقه بیاد تو

متن های عاشقانه

هر کی عاشقه بیاد تو

یادته

یادته روز اول بهت گفتم میخوام با یک دروغ بزرگ حرفامو شروع کنم؟ تو اخم کردی، گفتم:"دوست نداااارم!" بعد هر دو تامون زدیم زیر خنده.. اما دیروز گفتی که میخوای با یک دروغ بزرگ خداحافظی کنی و بعد فریاد زدی: "دوست داااارم!" هر دومون بغض کردیم.. و تو رفتی، برای همیشه

گاهی وقتا زندگی

گاهی وقتا زندگی تمام حواسشو جمع می کنه تا ببینه تو چه چیزی رو دوست داری تا همونو ازت بگیره

چشم های ِ وحشی ِ مرا

آنقدر به من نزدیکی که

... دیگر فاصله ها جرات خودنمایی ندارند...با من حرف بزن که در سکوت هیچ نیافتم و همه چیزم را از دست دادم
باور کن آسمانی می شوم وقتی نگاهت می کنم... رها می شوم وقتی صدای خوب تو را می شنوم... به هوسهایم پاسخ بگو که همچنان می سوزم ولی از گفتنش شرم دارم. میخواهم بدانم که مرا میبینی...ای کاش مرا می فهمیدی... ای کاش می فهمیدی که هر بار که می بینمت می خواهم بگویم: به زیان ساده مرا دوست داشته باش به زبان چند شاخه گل در آستانه در قلبت به زبان یک لبخند کوچک در زیر سقف خانه وجودت... در چشمان من تو به شراب می مانی خوشرنگ و زلال در چشمانت می بینم به طنازی،
به کرشمه می خواهی مرا...به شبی مستی می نوشمت صبح بعد نیستی اما مثل همان مستی و من خیره و مبهوت که شراب بود یا تو... از فراسوی مرزهای تن ات تو را دوست می دارم. آینه نگاهت و لبخند های مشتاقت را به من بده... روشنی و شراب را ،
مستی چشمانت را تکرار کن برای من... من در فراسوی مرزهای تن ام تو را دوست می دارم. نگران نباش... چشم های ِ وحشی ِ مرا هیچ نگاه هرزه ای رام نخواهد کرد ... تو فقط از مرز چشم های ِ دلم،
پا بیرون نگذار ...

روزی با خودم فکر کردم

روزی با خودم فکر کردم اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به آتش میکشم ولی امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست...

گفتی ...!

گفتی:چرا دوستم داری ؟
تمام پرنده ‌ها سکوت کردند
من
به قایقی نگاه کردم
که به دریا می رفت

گفتی:چقدر
دوستم داری؟
آفتابگردان ‌ها به سمت آفتاب چرخیدند
من
به عقابی نگاه کردم
که با آسمان اوج می ‌گرفت

گفتی:
مرا بیشتر
دوست داری یا شعر را ؟
دیگر شعر نگفتم
رفتیتا برای خودت شاعری پیدا کنی...!