متن های عاشقانه

هر کی عاشقه بیاد تو

متن های عاشقانه

هر کی عاشقه بیاد تو

داستان افرینش(طنز)

خدا به خر گفت: تو خر هستی. تمام روزهایت را باید کارکنی و جان بکنی و بدتر از همه دیگران الاغ و احمق صدایت کنند. تو ۲۰ سال عمر خواهی کرد

خر جواب داد: اوه، چه زندگی بدی خواهم داشت، نمیتونی کاری کنی که فقط ۵ سال عمر کنم؟

خدا پیشنهاد خر را پذیرفت

بعد خداوند سگ را آفرید

خدا گفت: اسم ترا میگذارم سگ. همیشه با فروتنی و فرمانبرداری زندگی خواهی کرد، غذای مانده را خواهی خورد و از خانه و باغ مردم هم نگهبانی خواهی کرد و عمر تو ۳۵ سال خواهد بود.

سگ آهی کشید و گفت: اوه، چه زندگی سگی و بدی، نمیشه فقط ۱۵ سال عمر کنم؟

خدا پیشنهاد سگ را پذیرفت

بعد خدا طوطی را آفرید

خدا گفت: ترا طوطی می نامم. تو گوشه ای خواهی نشست و هرآنچه را که دیگران میگویند تکرار و تقلید خواهی کرد و عمر تو ۷۵ سال خواهد بود

طوطی با حالتی افسرده گفت: وای چه زندگی یکنواخت و کسالت آوری. نمیشه فقط ۵۰ سال عمر کنم؟

خدا پیشنهاد طوطی را پذیرفت

بعد خدا انسان را آفرید

خدا گفت: تو انسان هستی، هوشیار باشی زندگی خوبی خواهی داشت. تو زرنگ و با هوش هستی و سرور کائنات خواهی شد. تو ۲۰ سال عمر خواهی کرد

انسان گفت: به نطر میرسد زندگی خوشی خواهم داشت، نمیتوانم کمی بیشتر زندگی کنم؟ (در اینجا انسان برای اولین بار نشان داد که موجودی اندیشه ورز هست ) و اضافه کرد: نمیشه اون ۱۵ سال را که خر و ۲۰ سال سگ و ۲۵ سال طوطی را که نخواستند و اضافه مانده بگذاری رو عمر من؟


خدا پیشنهاد انسان را پذیرفت

به همین خاطر هست که معمولا انسان ۲۰ سال اول شاداب و سرزنده هست، بعد ازدواج می کند و باید ۱۵ سال مثل خر برای امرار معاش جان بکند و بعدش هم به مدت ۲۰ سال مثل سگ باید مطیع و فرماندار امیال خانواده و نزدیکان باشد و شاید هم از باقیمانده سفره چیزی نصیبش شود و ۲۵ سال آخر عمرش را هم گوشه ای بشیند و چون طوطی حرفهای دیگران را تکرار کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد